بدون
میخواهم این راهی که من وتو آمده ایم را ازابتدا ویران کنم تاهیچ کس به اینجایی که ما رسیده ایم نرسد
::
::
من بی تـــو، شعر خواهم نوشت…
تـــو بی من چه خواهی کرد؟
::
::
غم انگیز است اگر تو را نخواهد !
مسخره است اگر نفهمی !!
احمقانه است اگر اصرار کنی…!
::
::
ایـــن بــار که آمــدی،
دستـت را روی قــلبــم بُگــذار…
تا بــفــهمی این دل بــآ دیدن تـو،
نمی تپد… اَز شــوق میلـرزد.
::
::
خدایا
گله نمیکنم…
ولی کاسه ام را اینقدر خالی دیده ای
که هر چه خواسته ام را
در کاسه ام میگذاری!
::
::
هم بازی قدیم
چشم نگذار
آنقدر دورم که
با شمردن همه اعداد هم
پیدایم نمی کنی!!!!.
::
::
سر بگذار بر دردِ بازوانِ من
دستِ نگاهم را بگیر
مرا دچارِ حادثهای کن که با عشق نسبت دارد
من… عجیب از روزگار رنجیده ام
::ش
::
انصـاف نیـست،
کـه دنیـا آنقـدر کوچـک باشـد
که آدم هـای تـکراری را روزی صـد بـار ببینـیم…
و آنـقدربـزرگ بـاشـد
که نتوانیم آن کسی را که میخـواهیـم حتـی یـک بـار ببینیـم
- ۹۴/۰۳/۱۲